پارت هجده

زمان ارسال : ۱۳۰ روز پیش

طبق حرف‌هایی که از عمو فرزین و پدرم شنیده‌ام، گویا عمویم هم بخاطر مادر کوروش بدون این که به کسی اطلاع بدهد بی خبر از همه خانه را ترک می‌کند و قاچاقی راهی فرنگ می‌شود. و اکنون هم حتی کسی خبر ندارد که او کجاست و در چه حالی به سر می‌برد. اصلا در قید حی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید